(( سایه ای از پشت پرده ))

نشونه دوران پشت پرده سایه هاست !

(( سایه ای از پشت پرده ))

نشونه دوران پشت پرده سایه هاست !

( سربازی )

به چپ چپ ، به راست راست ...

نمیدونم چی شد یکدفعه این فکر به اونجام خطور کرد که راجع به سربازی و آقا پسرائی که دفترچه آماده به خدمت گرفتند ، بنویسم . اونم آقازاده هائی که اگر تو کنکور امسال قبول نشن ، باید تشریف ببرن زیر میله پرچم و یه جورائی قراره ماتحت همشون .... بله ! بشه ، اینم خوب می دونم که این روزا به شدت تحت فشار هستند . تشویش و اضطراب رو تو چهره تک تک شون میشه به وضوح دید . خصوصا اون آقا پسرائی که بچه ننه تشریف دارن و با اون قیافه های درهم و برهمشون ، تمام بدهیهای آدم رو یادآوری می کنن .

اولا اگر از قماش یه همچین آقا پسرائی هستین ، باید بگم که گندتون بزنه ، مگه شماها مرد نشدین . خجالت بکشین ، با این لوس کردنا و ننه من غریبم بازیا ، آبروی هر چی مرد بردین . والله قباحت داره . با این کارای شما ، دیگه من روم نمیشه ، تو چشم آقایون که هیچ ، حتی تو چشم اناثه مکرمه از نوع پریزادشم نگاه کنم . پس این جنگولک بازیها رو تمومش کنید تا بعدش بگم که باید چیکار کنید و چه بلاهائی قراره سرتون بیاد .

حالا فرض می کنیم یه آقا پسره ژیگولِ ، سوسول و مو فشنی ، دانشگاه قبول نشده و قراره بره سربازی . خب ، کی میدونه اولین بلائی که قرار سرش بیاد چیه ؟ البته یه راهنمائی کنم ، که این بلاها از بالاترین نقطه بدن ، یعنی موهای سر ، شروع میشه و دقیقا تا کف پا ادامه داره . البته به یه نقاط معلوم الحالی از بدن که میرسه ، بیشتر به آدم فشار میاره ، که صد البته ، مطمئن باشین که به اون فشارش می ارزه . طبق نظر فلاسفه : اصولا بعضی چیزای دردناک هم می تونه بسیار لذت بخش باشه . اینم بگما ، که ممکنه در آنِ واحد متوجه نشین ، ولی بعدا و به مرور متوجه میشین که خدمت سربازی ، یه جاهائیتون رو به شدَّت گشاد کرده و بعکس یه جاهای دیگتون رو ، به حِدًّت تنگ . خاصه که زیاد نگران نباشین ، ولی حتما قبل از اعزام به پادگان آموزشی ، روغن قرچک و مازولا ، به اندازه کافی تهیه کنید و با خودتون ببرید . قول میدم بعدا ، جای مصرفشو هم براتون شرح بدم . البته به شرط اینکه خوب به خاطرتون بسپارین و فراموشش نکنین .

خب داشتم می گفتم ، اولین بلائی که به سر مبارکتون میاد ، اینه که باید تشریف ببرید سلمونی و به آقای آرایشگر عرض کنید که در کمال متانت ، موهای فشنه ژل مالیدتون رو با نمره 2 بتراشه . اینجا ذکر دو نکته ، خالی از لطف نیست که در همین قدم اول ، شما که قراره موهاتون رو کچل کنید ، چه کاریه ؟ مگه پولتون زیادی کرده که برین آرایشگاه . هیچم نمی خواد دست به تنبونه آرایشگر و بابا و داداش و ننه و ... سایر فک و فامیلای اصلی و نسبیتون بشین . خودتون ماشین ریش تراشو بردارین و با تیغه شماره صفر ( دقت کنین ، نمیگم شماره دو ، چرا ؟ چون دیگه دو با صفر واستون هیچ فرقی نمی کنه . تازه ، حالا حالاها باید کله مبارکتون ، مثه کون مرغ ، سفید باشه و برق بزنه . پس نتیجه می گیریم که به نفع خودتونه . ) کله مبارک رو صفا بدین و  الهی به امید تو . به نظر من تجربه خوبیه . یه ترفنده دیگه ای که ، به ذهنم میرسه ، اینه که قبل از شروع اصلاحات ، خودتون رو تو آینه ببینید . اونوقت بعد از پایانه اصلاحات هم ، خودتون اولین کسی باشین که چهره زیباتون رو تو آینه می بینین . فکر می کنید با چه قیافه ای رو به رو بشین ؟ من براتون میگم : به محض اینکه چشم باز می کنید ، با یه آش خوره سرتاس و کج و کوله ، اونم از نوع چُس ماه خدمتش ، روبه رو میشین . خدائیش من نمی دونم ، امثال ما آقا پسرا ، اون روزی که خودمونو با این وضعیت تو آینه می بینیم ، به چه امیدی زنده ایم و به زندگیمون امیدوار ؟ هان . راستش من خودم جواب درست و حسابی برای این سوال پیدا نکردم ، اما یه چیزی رو خوب فهمیدم که ، به قول بروبچ : (( این نیز بگذرد ... ))

خب ، تا اونجا رسیدیم که شما مو و پشم و کرکتون رو ریختین پائین و کاملا ناامیدانه از حمام خارج میشین . اگر از اون دست خانواده هائی هستین که براتون جشن شروع سربازی می گیرن ، باید بگم به محض خارج شدن از حموم ، احتمال داره مورد تمسخر و مضحکه و بعضا نیش و کنایه ی اناث و ذکور فامیلتون قرار بگیرین . توصیه من به شما اینه که : اصلا اهمیت ندین ، جوریکه طرفتون فکر کنه ، تخمتونم نیست !!! ( البته تخم که خوبه ، ولی اگر بتونید اونقد ریلکس و بی خیال باشین که فکر کنن ...... تونم نیستن ، خیلی عالیه ! یعنی باریکلا دارین . ) البته قبول دارم ، آدم نمی تونه حرفی هم بزنه و بی جنبه بازی در بیاره . علتشم اینه که خودتون خواستین این بلاها سرتون بیاد . براتون دعوتنامه نفرستاده بودن که ! می تونستین یه عمر خوش و خرم مثله یک سرباز فراری ، زیر سایه ی پدر و مادر ، اونم با مدرکه دیپلم ، به زندگیتون ادامه بدین و غازتون رو بچرونین . خب ، خودتون نخواستین . بعدشم ، چشمتون کور ، دندتونم نرم ، هرکی خربزه می خوره ، پای لرزشم میشینه . اینکه دیگه غصه خوردن نداره . خودم دادم !!! که لعنت بر خودم باد ، می خواستین ندین . اصلا به من چه !

و اما مَسئَلَتُن ، شبی که فرداش قراره به پادگان آموزشی اعزام بشین . وای وای ... ، به قول شاعر : اونشب چه شبی است ، شب فشار است اون شب . آش خورو ببین ، چه نگرانست اون شب ! اینو بی تعارف بگم ، یکی از بدترین شبهای عمر من ، همین شب بود . تازه من تنها هم بودم ، همه خانواده و اهل و عیال رفته بودن مسافرت ، اونم اصفهان . منه بدبخته کچلم ، از غصه ور دله یکی از دوست پسرام خوابیدم . ( بی ادبا فکر بد نکنین ، همین بنده خدا ، قرار بود صبح منو تا دَم پادگان برسونه . برای همین اومد خونه ما که من تنها نباشم . ) تا سرتون نیاد ، متوجه نمیشین من چی میگم . خلاصه که شب فردائی که قراره به پادگان آموزشی اعزام بشین ، کم از شب اول قبر نیست ، باور کنین . البته من شنیدم ، تو زندگیه هر انسانی ، شبائی هم هست که کم از شب پادشاهی نیست . ولی خب من که هنوز ندیدم ، فقط شنیدم . حالا باید منتظر ماند و دید . به قولی : شنیدن کی بود ماننده دیدن ، نه ؟

یه چیز دیگه ای که تو این مقال می گُنجه و من یادم رفت ، در اول عرایضم براتون توضیح بدم ، اینه که : سربازی و حواشیه دور و ورش باعث میشه، آدم به شدت متدین و اهل دعا و مناجات با خدا بشه . البته این تدین مقطعی ، از ترس تقسیم شدن و افتادن به عجب شیر و پاوه و زرین شهر و ورنومخاست و .... هزارتا دهات کوره دیگس ، که تو این شبا و روزای قبل از اعزام ، گریبانگیرِ آقایونه دفترچه به دست و آماده به خدمت میشه . ببینید ، به نظر من این تشویش و اضطراب ، همیشه با یه جوونی که به خدمت سربازی نرفته ، همراهه . منتها تو حد فاصل ، ارسال مدارک به اداره نظام وظیفه و دریافت دفترچه اعزام و تقسیم و اعزام جهت دوره آموزشی و ...... تا تصفیه حساب و گرفتن کارتِ پایان خدمت ، به شدتِ غیر قابله تصوری ، بیشتر میشه و اود می کنه ، بی تعارف بگم ؛ یه جورائی طرف ...خل میشه تا کارتشو بگیره ، یکیش خود من ، دهنمو گچی کردن ، تا کارت پایان خدمتم رو دادن ، البته منم یه اعترافات تکان دهنده ای برای گفتن دارم ، که هرکس بشنوه ، یه باریکلای تُپُل برای من حواله می کنه . خدائیش ، من دهن اونارو بیشتر گچی کردم تا اونا دهن منو . اگه دوست داشتید ، بگید تا بگم . 

الایحال می خوام بگم ، این قضیه ی سربازی ، شتریه که باسن مبارکه همه آقایون رو مورد تهاجم فرهنگی ، قرار میده . بعدشم اینو از من داشته باشین ، اگر فکر می کنین هیچ راه فراری از سربازی رفتن ، ندارین ، بیخود دست دست نکنید و زودتر اقدام کنید . ممکنه برای شما ، سخت و ناراحت کننده باشه . اما تجربه ، به من نشون داده که یک روزم زودتر از این ..دونی خلاص بشی ، یک روزه . نگید نگفتم .

نظرات 3 + ارسال نظر
سوروس شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 http://www.Rickman.mihanblog.com/

سلام .
من هنوز مطلب را نخوانده ام. ولی باید بگم عنوان مطلب قبلی خیلی باادبانه بود.

سوروس شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 18:58

تو برای دل خودت می نویسی یا میخوای ملتو کنی ازراه بدر
بگو در به در
بای.

این ملت از راه به در شده ی خدائی هستن . تو هم به جای اینکه نگران ملت باشی نگرانه خودت باش .

معلوم سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 14:34

اوه ٬چه جالب بود دردودلای یه پسر درمورد سربازی جدا که خواندنی بود.آخه بدبختی تا کجا ٬تا کی چقدر شماهامظلومین !وای وای بگو پس چرا امسال همه ی نفرات اول کنکور پسرا بودن ٬منوباش گفتم چقدر این جماعت خرخونو باهوش شدن پس نگو طفلکا به خاطرسربازی خودشونو به آبو آتیش می زدن نازی اجرتون با خدا آه مظلوم میگیره مطمئن باشین .درمورد کچلیتونم که دلم کبابه البته فکرکنم زدن موهابرای سربازی به خاطر اینه که آقایون بایداز الان آمادگی داشته باشن که اگه در آینده به طور طبیعی موهاشونو از دست دادن زیادغصه نخورن وسکته نزنن خب دیگه میگن آدم تو دوران سربازی کلی تجربه کسب میکنه اینم تجربه ی مفیدوشیرینیه نه ؟؟؟؟؟؟؟البته فکر کنم بزرگترین فایدش علاوه بر اینکه مثلا قراره پسرا آدمو یا به قولی مردبشن اینه که شاید پسرا سرسوزن ٬یه کوچولو ٬یه قطره قدر خانوادشونو بدونن که البته از شماهابعیده ... . به هر حال کلی دلم سوخت البته فقط دراین یه مورد میشه برای شماها دلسوزی کردا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد