روز اول کاری در ...
الان که دارم این وقایع اتفاقیه رو می نویسم ، دقیقا ساعت 9 صبح روز پنج شنبس و من روز دومیه که تو این شرکت غول پیکر مشغول به کار شدم . نمی خوام چُسی بیام ، اما بعد از کلی جنگ و دعوا با یه بنده خدائی ، بالاخره بله رو گفتم و قبول کردم که تو این شرکت استخدام بشم . نمی دونمم که آخر و عاقبتم چی میشه ، با خداست . بگذریم ... . یه چیزی که از دیروز خیلی به نظرم جالب اومده و توجه منو به خودش جلب کرده ، اینه که تمام همکارای جدیدم اکثرا آدمای خوش برخورد و محترمی هستن . خصوصا رئیسمون که واقعا یک انسان بسیار مودبه . البته الان برای اظهار نظر کردن خیلی سخته و نمیشه روی ظاهر افراد قضاوت کرد که مثلا این آدم با این طرز برخورد محترمانه ، حقیقتا آدم خوبیه یا نه ؟ ولی راجع به رئیس بزرگ ، با هرکدوم از بچه ها که صحبت کردم اکثرا ازش تعریف می کردن و می گفتن که خیلی آدم خوب و مهربونیه . به هرحال باید ماند و دید .
خب می خوام یه مقدار از موقعیته استراتژیک محیط کارم براتون بگم . فکر کنم خوشتون بیاد و بعضیها هم ذوق مرگ بشن که ، کاشکی جای من بودن !!! واقعا نمیدونم که این از خوش شانسیه منه یا از بدشانسیم ، چون دقیقا میز من روبه روی W.C خانوما قرار گرفته ، البته این خودش جای بسی تعجب داره ، که چرا یک همچنین رخدادهای منحصربه فردی ، فقط برای من اتفاق می افته . ولی خب بین خودمون باشه ، این میدان دیدی که من دارم ، جون میده واسه آدمای چشم چرون و هیز . فلذا اینم گفته باشم که من پسر فوق العاده چشم و دل پاکی هستم . چون معمولا تو اینجور مواقع مثله یک پسر خوب و نجیب و ایضا عجیب ، سرمو میندازم پائین و اصلا به روی خودم نمیارم که چه خبره ؟
ولی دیروز که به چهره دو تا از این بانوان محترمه توجه کردم ، به این نتیجه رسیدم که اگر این W.C نبود ، چه بلاها که به سر این بشر دوپا نمیومد . مِدِنی !!! اکثر این مراجعه کننده ها در موقع ورود به موال یه قیافه ای دارن ، و موقع خروج هم یک چهره کاملا متفاوت با قبل . البته اون چهره ی قبل از عملیات تخلیه ، خیلی خیلی خنده داره ! طبق آخرین تحقیقات من ، خانوما ( البته همکارای ما که اینجورین !!!!!! ) جیششونو تا سرحد مرگ نگه میدارن و موقعیکه در شرف انفجار قرار گرفتن ، تصمیم به اجابت مزاج می گیرن . برای همینم بیشترشون عجله ای ، یعنی بدو بدو و با چهره ای رنگ پریده به سمت دستشوئی حرکت می کنن . البته من کارشناس نیستم که بخوام اظهارنظر کنم !!! شایدم دلایل متعدد دیگه ای وجود داشته باشه ، که اصلا اصلا به من و امثال من ربطی نداشته باشه ( حیف که نمی خوام ربطش بدم ، وگرنه .... ) ، اما نظر من همین چیزی بود که گفتم و فکر هم می کنم تا حدی درست باشه ، چون از قدیم و ندیم هم گفتن : رنگ رخساره خبر می دهد از سِرّ درون !!!!
حالا ؛ از اونور عملیات های مربوط به جیش جات ( اعم از بزرگ و کوچیک ) که انجام شد ، با چهره ای بشاش و شاداب از W.C خارج میشن و بعضا موقع خروج یک خنده ملیح هم تحویل من میدن و منه بیچاره هم نمی دونم باید چه عکس العملی نشون بدم . البته میشه حدس زد که این خنده ملیحانه از کجاشون نشأت می گیره ! بماند ... نگران نباشید ، نمیگم کجاشون ؟ چون ممکنه به بعضیا بربخوره و فکر کنن که من خیلی بی ادب تشریف دارم . همونطور که گفتم این مشاهدات همه مال دیروز بود و من به عنوان یک کارمند وظیفه شناس از امروز سعی کرده و خواهم کرد ، که سرم به کار خودم باشه و دیگه از این مشاهدات متافیزیکی انجام ندم . البته میدونم که نمیشه ، ولی تلاشمو می کنم که دیگه تکرار نشه . ( چند لحظه صبر کنید ... )
خب . همین چند لحظه صبر شما ، برای من بالغ بر سه ساعت طول کشید . چون الان که می خوام ادامه مطالبمو بنویسم ، دقیقا ساعت دوازده ظهر هستش . داشتم می گفتم که ...
حالا تو همین جماعت همکار از نوع اناثش ، یه دخترخانومی هست که خیلی در حق من لطف کرده . یعنی از دیروز که تو این شرکت مشغول به کار شدم ، کل سیستم اتوماسیون اداری رو برای من شرح داده ، اونم در کمال متانت و حوصله . جدا جای خواهری ، خیلی خانومه و امیدوارم یه روزی بتونم ، این لطفشو جبران کنم . درسته اعتراف کردن خیلی سخته ، اما ، مِدِنی !!!! من چون خیلی گیج تشریف دارم و همیشه موقع یادگیری به همه کس و همه چی فکر می کنم الا همون چیز مورد بحث ، برای همینم سر و کله زدن با موجودی به خنگیه من کار فوق العاده دشوار و سختیه . به همین علتم باید به ایشون فوق العاده سختی کار تعلق بگیره !!!
از خانومای همکار که بگذریم ، اینجانب بیشتر با رئیس بزرگ ارتباط دارم و در حال حاضرم ، به عنوان رئیس دفتر معاونت اداری مشغول به کار هستم . شکرخدا همه چی خوب و میزونه . البت نمیدونم ، شاید چون تازه واردم و داغ ، همه چی به نظرم خوب اومده و واقعیت چیز دیگه ایه !! فکر کنم به مرور زمان واقعیت قضیه معلوم بشه .
دیشب تو راه بازگشت به منزل ، یکی از همکارا ، توصیه های پدرانه ای به من کرد که خیلی برام ارزشمند بود ، می گفتش : پسرم از من میشنوی تو محیط کارت با کسی شوخی نکن ، سعی کن کارتو به نحو احسنت انجام بدی ، حواست به دور و برت باشه ، چون آدم چیز گُنده هم زیاده و ممکنه که برات بزنن و ..... خلاصه از این قسم نصیحتهای پدرانه . من هم بعد از شنیدن نصایح ایشون از همون دیشب عزممو ، جزم و اونجامم هَماوُردم که این سیستم اداری رو ، هرچه زودتر یاد بگیرم و پوز این همکارای چیز گشاد قسمت رو بزنم .
شاید فکر کنید که ، چه دلیلی داشته ، که من یه همچین تصمیمی گرفتم ؟ واقعیته امر اینه که متاسفانه اکثر همکارای آقا ، عمدتا در طول زمان اداری ، دست به خایه تشریف دارن و مدام در حال چیزموش ، چال کردن هستن . اونقد تنبل و موزمارن ، که وقت اداریشون رو به ولگردی و حرفای صدتا یه غاز زدن میگذرونن و بعد به اسم داشتن کارای نیمه تموم ، اضافه کاری هم می مونن . ای الهی که اون اضافه کاری بخوره تو فرق سرتون . والله این پولی که اینا می گیرن مشکل داره ، حتی از گوشت سگم ، حرومتره . بی خود نیست یک شبه همش خرج دوا و دکتر و عمل بواسیر و هزارتا کوفتو زهر مار دیگه میشه . من نمیدونم مملکته ما ، با یه همچین مجموعه اداری و کارمندهای فداکاری !!!! ، چطور می خواد پیشرفت کنه ، الله اعلم . بیخود نیست میگن : مملکتو امام زمان (عج) نگه داشته . چون اگه دست این مفت خورا باشه ، دو روزه همه سرمایه کشورمونو به چیز میدن .
علی ایحال نتیجه این آپ اینه که ، اولا این خیلی اشتباهه که به خاطر تنبلی یا بعضا انجام کار اداری ، هی برای جیشتون بخونید : جیشم برو فردا بیا ، با آفتابه طلا بیا ! از من گفتن بود ، چون ممکنه یه دفعه منفجر بشین و همه چی رو به ... بکشید !! ثانیا خوبه که هممون یه ذره وجدان و حس احساس مسئولیت داشته باشیم . اونی که از زیر کار درمیره ، فکر میکنه که زرنگه و هیچکس نمی بینش ، غافل از اینکه ، ای خر غلمراد ، تو کجا داری سیر می کنی ؟ چون اون خدائی که ناظر به همه اعمال ماست ، یه سیخ داغ و درازی واست آماده کرده تا در ازای جزای اعمالت ، به ماتحتت حواله کنه ! تازه اونم نه از قسمت داغ سیخ ، بلکه از قسمت سرد سیخ !!! ( هرکس تونست بگه ، چرا از قسمت سرد سیخ ، تو اونجای فرد از زیرکار دررو ، وارد می کنن و چرا قسمت داغ سیخ بیرون می مونه ؟؟؟؟؟ هرکس بگه جایزه داره . ) و ثالثا اینکه مطمئن باش که تو همین دنیا هم ، تقاص این کم فروشیها و پدرسوخته بازیهاتو خواهی داد . شک نکن ، جناب آقای همکاره زبر و زرنگ !!!!
سلام./
اون مباله نه موال. دلیلش هم اینه که جمع مکسر مبله.
MOBL
گرفتی/؟
درضمن ...گوزن، قلمراد.
چه میکنی ؟
http://italy-germany.mihanblog.com/Post-25.aspx
این آپم خیلی توپه دانلود کن ولی توی پست آخر نظربده
لینک:
http://italy-germany.mihanblog.com
کجائی، نیستی ؟
یه جمله تاریخی هری توی ۳۷سالگی می گه خیلی توپه./
امشب ۱۱:۳۰بیا که ببینی چه کولا کی کرده.
ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
http://www.japantoday.com/news/jp/dbfiles/picture/926L2.jpg
http://www.international.ucla.edu/cms/images/KatieLeung6.jpg
پیش ما نمیای ؟
بالاخره چشم ما به جمال!!! پالس تیوی روشن شد .
خرید پستی رو حال کردی؟
عکسها ی کامنت قبل چطور بودن؟
http://www.payeganltd.com/goodimages/harry9.jpg
لینکت کردم دیدن این ۱۰۰٪ یه
های./
ایرج قادری فیلمهای هری پاتر را با بازیگران ایرانی میسازد.
انتخاب های اولیه بازیگران هم صورت گرفته و ایرج نوذری برای نقش پروفسور سِو ِروس اسنیپ انتخاب شده.